چرا فیلم هایی که VHS می دیدیم اینقدر خوب در حافظه هامان باقی مانده است..........
۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه
۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه
اکسپرسیونیسم انتزاعی ( 1 ) – نقاشی
1- اکسپرسیونیسم انتزاعی از نگاه ادوارد لوسی اسمیت
((اکسپرسیونیسم انتزاعی)) گرایشی پرشور در بیان تجریدی حالتهای احساسی است که خیلی سریع به نخستین جنبش هنری مهم در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم تبدیل شد. این جنبش در ذات خود از شیوه فرا واقع گرایی یا سورئالیسم، که با اهمیتترین جریان هنری سالهای جنگ و پیش از آن بود، تولد یافت. قبل از این نیز، سورئالیسم در سالهای دهه 20 ، باعث ظهور گرایش نسبتا افراطی ((دادائیسم)) در پاریس شده بود. جامعترین و در عین حال موثقترین تعریف سورئالیسم را میتوان از نخستین بیانیه سورئالیستها که در سال 1924 توسط آندره برتون مهمترین پرچمدار این جریان، انتشار یافت استنباط نمود. (ادوارد لوسی اسمیت – 33-1387)
شاخص ترین چهره و مهمترین حلقه اتصال بین سورئالیسم اروپایی و آنچه که در آمریکا در شرف ظهور بود، آرشیل گورکی هنرمند ارمنی متولد سال 1904 در ارمنستان بود که در سال 1920 به آمریکا مهاجرت کرد. آثار اولیه گورکی – که او به هنگام خلق آنها در فقر شدیدی به سر میبرد- نوعی پیشرفت پایدار و قابل توجهی را به سوی شیوههای نقاشی مدرن نشان میدهند. او مصداق بارزی بود از هنرمندی مهاجر که در محیط ایالتی آمریکا به نقاشی مشغول بوده و نسبت به انزوای خود در این محیط کاملا وقوف داشت. در همین شرایط او با تعالیم سزان و سپس تجربیات کوبیسم آشنا شد . وی در سالهای دهه 1930 تحت تاثیر پیکاسو به سوی سورئالیسم متمایل گشت، سپس با آغاز جنگ به نحو متهورانه تری به تجربه و کشف پرداخت. (ادوارد لوسی اسمیت – 35-1387)
آرشیل گورکی : " .... وقتی چیزی تمام شد مفهومش آن است که مرده است! اما من به جاودانگی اعتقاد دارم . من نقاشی را دوست دارم به خاطر آن که هنری است فناناپذیر . بعضی اوقات پس از آن که تصویری را نقاشی کردم احساس میکنم تصویر تمام میشود. در واقع پایان کار من پایان نقاشی است برخی اوقات پانزده یا بیست تصویر را به طور همزمان نقاشی میکنم و این کار باعث میشود تا بتوانم افکارم را مرتبا عوض کنم. مسئله اینجاست که باید همیشه و پیوسته نقاشی را شروع کرد و این همان کنش پایان ناپذیر نقاشی کردن است..."
تفکر ((پویایی مستمر)) که از گفتههای آرشیل گورکی به وضوح استنباط میشود، نقش بسیار مهمی در شکل گیری اکسپرسیونیسم انتزاعی و به خصوص در آثار جکسون پولاک (56-1912) ایفا کرد. گورکی خود قادر نبود این فکر را بیش از این به پیش ببرد و سر انجام پس از چندین بعد اقبالی در زندگیاش، در سال 1947 دست به خودکشی زد.
اما هنرمندی که وسوسههای اکسپرسیونیسم انتزاعی را به نهایت خود رساند جکسون پولاک بود. او در برابر گرایش های اروپایی مروجان این شیوه چهرهای بسیار آمریکایی از خود بروز داد و شاید به همین دلیل ستاره گالری ((هنر این قرن)) شد. (ادوارد لوسی اسمیت – 39و 40-1387)
در سال 1947 پولاک ظفرمندانه به شیوه غایی کار خویش، که امروز بدان شناخته میشود نائل گردید و این همان شیوه انتزاع آزاد و غیر شکلی مبتنی بر روش پاشیدن لکههای رنگ به روی بوم است. (ادوارد لوسی اسمیت –42-1387)
یکی از نتایج اساسی شیوه کار پولاک، از نقطه نظر تماشاگر، همان نحوه رفتار با فضا بود که به طور اساسی متحول گردید. پولاک هرگز مسایل و جنبههای فضایی را نادیده نمیگرفت و در واقع نقاشیهای او صاف و مسطح نیستند او فضایی را خلق میکرد که مبهم و ناشناخته به نظر میرسید.
ریتم در حال گردشی که پولاک در کارش ایجاد میکند نوعی گسترش فضایی است که در سراسر بوم و نه صرفا در عمق آن، جریان مییابد. این حرکت فضایی پیوسته مشهود بوده و در نهایت به سوی مرکز تابلو یعنی جایی که سنگینی اصلی پهنه تصویر را حمل میکند باز میگردد. این نکته که تصویر اصلی در آثار پولاک پیش از ساخته شدن کنارههای بوم خلق میشد و در واقع کنارهها و اطراف بوم بعدا در هماهنگی و تناسب با آنچه قبلا ساخته شده بود به وجود میآمدند، عامل اصلی در حرکت نگاه بیننده در سراسر تابلو و تمرکز دید به روی حرکت جانبی است.
نظریه هنری پولاک هم به خاطر حالت و طبیعتش و هم به دلیل خاصیت ذاتیاش از او یک هنرمند عمیقا ذهنگرا ساخت. برای او واقعیت درونی تنها واقعیت تمام عیار بود. هارولد روزنبرگ مهمترین نظریه پرداز اکسپرسیونیسم انتزاعی ، شیوه پولاک را یک ((پدیده تبدیل)) توصیف میکند او حتی تا بدان جا پیش میرود که این شیوه را ذاتا یک ((جنبش مذهبی)) خطاب میکند اما این جنبش مذهبی فاقد یک حکم دینی خاص بود، همچنان که روزنبرگ خود خاطرنشان میسازد که ((کنش روی بوم)) در واقع یک ((رفتاررهایی طلبانه نسبت به معیارهای سیاسی ، اخلاقی و زیبایی شناسانه)) است.
2- شکست تراژیک اکسپرسیونیسم انتزاعی به روایت ریچارد آپیگنانزی و کریس گارات
هنر تمامیت خواه ها (نازیها و استالینیها) با برقراری مجدد رئالیسم بعد از جنگ دو نتیجه را به دنبال داشت: اولا انتزاع مدرن را به عنوان سبکی منتخب دنیای آزاد دموکراتیک تایید نمود و ثانیا تیر خلاص را به رئالیسم شلیک کرد جای تعجب نیست که آمریکه به منظور تایید خود، به سمت هنر انتزاعی بومی خودش روی آورد و آن را در سال 1946 اکسپرسیونیسم انتزاعی نامید.( اصطلاحی که در ابتدا در سال 1919 برای توضیح نقاشیهای انتزاعی واسیلی کندینسکی روسی به کار رفت.)
جکسون پولاک(56- 1912 ) نمونه آرمانی و قربانی تراژیک اکسپرسیونیسم انتزاعی است . پولاک و دیگران پیروان اکسپرسیونیسم انتزاعی هنر خود را احساسات توام با معنی میدانستند.
پولاک همچنین به منشا و سرچشمه نقاشیهای (سراسر مایوسانه) خود اعتراف کرد.
علیرغم بهت و حیرت پولاک و همکارانش اکسپرسیونیسم به وسیله بنگاه هنر آمریکایی ربوده شد و در سراسر دنیا به عنوان هنر صد در صد آمریکایی و هنر کاملا انتزاعی ترویج یافت. امروز این عمل به مثابه یک عکس العمل تند و سریع به نظر میآید: اگر کمونیسم رسما ((فرمالیسم)) را ممنوع کرده است، پس فرمالیسم حتما یکس از شاکلههای دموکراسی در سرمایهداری آزاد است.
استراتژی جنگ سرد متضمن یک هویت ((کاملا آمریکایی)) متمایز از اروپا و نیز از اپیدمی کمونیسم بود، مخصوصا در اوایل دهه 1950 و ضد کمونیستی گری دیوانه وار مککارتی. (ریچارد آپیگنانزی و کریس گارات – 32 و 33- 1385)
بعد از مشاهده این دو دیدگاه به نظر شما آیا باید پذیرفت که هنر آمریکا اکسپرسیونیسم را به نام هنر خود جا زده است یا واقعا مهد اکسپرسیونیسم بوده است؟
منابع
1- پست مدرنیسم قدم اول - ریچارد آپیگنانزی و کریس گارات – ترجمه فاطمه جلالی سعادت- نشر شیرازه - 1385
2- آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم – ادوارد لوسی اسمیت – ترجمه دکتر علیرضا سمیع آذر 1387
منابع
1- پست مدرنیسم قدم اول - ریچارد آپیگنانزی و کریس گارات – ترجمه فاطمه جلالی سعادت- نشر شیرازه - 1385
2- آخرین جنبشهای هنری قرن بیستم – ادوارد لوسی اسمیت – ترجمه دکتر علیرضا سمیع آذر 1387
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه
از وقتی دختران جمشید اسیر شدند
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۲, سهشنبه
HIDING IN YOURSELF
۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۱, دوشنبه
خلاف های هر روز
می توانی هر روز مونیتور رایانه شخصی ات را در محل کارت خاموش نکنی.
می توانی هر روز از روی چمن باغچه جنوبی خیابان شیراز جنوبی رد شوی و گل ها را له نکنی..
می توانی هر روز در هیئت یک مسافر کنار اتوبان کردستان ایستاده باشی و مسافرکشان فقیر را از جان بگذرانی...
می توانی هر روز از روی چمن باغچه جنوبی خیابان شیراز جنوبی رد شوی و گل ها را له نکنی..
می توانی هر روز در هیئت یک مسافر کنار اتوبان کردستان ایستاده باشی و مسافرکشان فقیر را از جان بگذرانی...
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۶, چهارشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۵, سهشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه
landscape2
آدم های تصویر من با خود می گویند: او چرا زمین را بالا و پایین می کند؟ چرا مارا پخش می کند؟مگر نگفته بود این رواقش را چوبی می سازد پس چرا معلوم نیست؟ مگر دریاچه اش آب ندارد که ما عکسمان را در آن نمی بینیم؟
آدم های تصویر من با خود می گویند انگار ما داریم جایی می رویم: پس چرا ما خودمان نمی دانیم کجا می رویم ؟ چرا هیچ کداممان با دیگری حرف نمی زند. چرا ما فقط داریم می رویم؟
اشتراک در:
پستها (Atom)