: کجا میرید
: داریم میریم بیرون میای؟
: کجا با کی
: با اشکان نمیدونم . . . کجا بریم هر جا تو بگی
: من پام داغونه نمیتونم بیام
: بیا با ماشین میریم
: آخه میخواستم راه برم!
: حالا توبیا یه کاریش میکنیم
17 دی 88 بود : پنج شمبه ... ساعت 6:35
سه نفری تو ماشین خیابون کارگر
: کجا داریم میریم
: نمیدونم ما همیشه همینطوری از کارگر میایم تو ترافیک تا سر امیرآباد بعد دور میزنیم بر میگردیم!
صدای ضبط: اگه تو دستو بدی تو دسم یه روزی بذاری به تو برسم جونمو نخوری دروغی قسم . . .
: آقا داریم میریم ولیعصر اوه گیر افتادیم ترافیکه
: نه بابا پنج شمبه ست خلوته!
: اوه ایرانشهر، بریم خانه هنرمندان
: ای بابا رد کردیم که
: برو هفت تیر دور بزن
17 دی 88 بود : پنج شمبه ... ساعت 6:50ورود به پارک هنرمندان و عبور از محل تجمع کارگران فصلی!
: چه قدر وسیله ورزشیه اینجا
:احتمالا هنرمندا و هنر دوستا زیادی چاق شدن گذاشتن لاغر شن
: آقا این تالار ایرانشهر کدومه
: همینه . من میرم ببینم چی داره
: بچه ها نمایش 17 دی کجا بودی بریم
: رای بگیریم ، من رایم منفیه آقا علافیه
: بریم آقا به بار تو عمرش آدم بره بد نیست!
: تخفیف دانشجویی هم داره
: ای بابا دیدی کارتمو نیاوردم. این دانشجویی هم بدرد نخورد
: ای ول من پرینت واحدامو دارم تازه کارت سلف هم هست.
بگم 17 دی کجا بودم؟ رفته بودم نمایش 17 دی کجا بودی ببینم. نمایش خوبی بود، تا یه جایی مردای قصه زورشون کم بود، از یه جایی به بعد سرنوشت ساز شدن. اون بازیگر نقش عبدی تو درباره الی هم بود خوب بازی کرد. شخصیت پردازی دو سه تا از شخصیت های داستان اشکال داشت.
طراح محترم سالن تا بیخ دیوار لطف فرمودن محل تعبیه صندلی طراحی کردن و هیچ راهی برای رفتن به ردیف های بالایی پیش بینی نکردن . خوشبختانه ما با نیروی جوانی جلو چشم بقیه تماشاچیا و بازیگران محترم از روی صندلی ها پریدیم و خودمونو به صندلی های 265- 266-267 رسوندیم
از افراد با سن 60 سال به بالا و کسانی که زانو درد دارن خواهش میکنیم اگه رفتن نمایشو ببینن به بانوان محترم بلیط فروش بگن ردیف های 3 4 5 مخصوصا بیخ دیوار را نمیخوان جون تا آخر نمایش باید وقتشونو صرف بالا رفتن از صندلی ها کنن!
۱ نظر:
i love you man
ارسال یک نظر